نرگسنرگس، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

نرگس جون عشق من وباباش

نرگس و پسر خاله هاش

باز كن پنجره را من تو را خواهم برد ؛ به عروسیِ عروسكهای كودكِ خواهر خویش‌ ؛ كه در آن مجلس جشن صحبتی نیست ز دارایی داماد و عروس صحبت از سادگی و كودكی است چهره ای نیست عبوس. كودك خواهر من ، در شبِ جشن عروسیِ عروسكهایش می رقصد كودك خواهر من ، امپراتوری پر وسعتِ خود را هر روز، شوكتی میبخشد. حمید مصدق   امیرعلی پسر خاله بزرگته مامانجون که از اومدنت خیلی خوشحال شد. آخه خودشم منتظر یک مسافر کوچولو بود. گاهی دستت را می گرفت کنارت می خوابید. هروقت گریه میکردی یا گشنه ات بود و من پیشت نبودم، بدو بدو میامد پیشم میگفت نرگس بیدار شده یا گشنه اس یا گریه می کنه. یک بار برات جغجغه خرید و همش می خواست بده بهت که با هاش ...
15 مرداد 1391

لالایی

لالالالا گل نازم به هستی تو می نازم بهار من گل نرگس برایم همدم و مونس گل سوری گل سوسن دو چشم ما به تو روشن تو بی همتا و یکتایی چراغ خونه مایی ------------- لالالالا گل لاله که گل دارم به گهواره که گل وقت گلابش شد عزیزم وقت خوابش شد
4 مرداد 1391
1